●آستان حضرت دوست●

سر ارادت ما و آستان حضرت دوست ● که هرچه بر سر ما میرود ارادت اوست

●آستان حضرت دوست●

سر ارادت ما و آستان حضرت دوست ● که هرچه بر سر ما میرود ارادت اوست

آرزوی من (جعفر ابراهیمی)

خوشا به حالت ای روستایی

چه شاد و خرم، چه باصفایی

در شهر ما نیست جز دود و ماشین

دلم گرفته از آن و از این

در شهر ما نیست جز داد و فریاد

خوشا به حالت که هستی آزاد

ای کاش من هم پرنده بودم

با شادمانی پر می­گشودم

می رفتم از شهر به روستایی

آنجا که دارد آب وهوایی

 

نظرات 7 + ارسال نظر
باران 12 مهر 1388 ساعت 11:40 ب.ظ http://tamamieman.blogsky.com/

وای خدای من !
با خوندن این شعر یهو کلی خاطره سرازیر شد تو ذهنم . یادش بخیر
ممنون به خاطر این یادآوری شیرین

اون که خوندید حال الان منه!!
یاد بچگی هامون بخیر...

ممنون از اظهار لطفتون

ستاره 13 مهر 1388 ساعت 01:47 ق.ظ http://setarehbaroon.blogfa.com/

همشهری هستیم گویا؟!
جوابتون رو در کامنتدونی خودم دادم ممنون که اومدید

به قول کتاب نویس ها:
ر.ک: کامنتدونی خودتون!!

default 13 مهر 1388 ساعت 09:00 ق.ظ http://www.superposition.mihanblog.com

چرا همه اش رو نوشتی؟
قشنگه
یادآوریه خاطرات

نوشتم یا ننوشتم؟

خیلی نوستالژیک بود

صیدقزل آلا در مدرسه 14 مهر 1388 ساعت 11:01 ب.ظ

خوشا به حالِ شما...شما که هنوز به حال و هوای بچگی و سادگی اون دوران عاشقید...خیلی ها حتی خاطره یا یادآوری از اون دوران ندارن دوست جان

دلم گرفته بود از این روزهایی که توشم...دلم می خواست روستایی باشم...فارغ از دنیای دور و برم

چشم انداز 15 مهر 1388 ساعت 01:27 ب.ظ

یاد باد آن روزگاران یاد باد!

Lucy May 18 مهر 1388 ساعت 01:01 ق.ظ http://kashki.blogsky.com

سلام......ممنون به خاطر تبریکتون:)
چه شعر قشنگیه.....همه شعرای بچگیا قشنگن
ولی شاعرش جعفر ابراهیمی(شاهد) بود

سلام...

منم چون مطمئن نبودم شاعرش کیه (؟) گذاشتم

ممنون از اصلاحیه اتون

طاهره 21 مهر 1388 ساعت 04:34 ب.ظ http://novin21.blogsky.com

اینجا آدم ها از خیابان عبور می کنند ولی انگار در پارک قدم می زنند! ماشین ها د پیاده رو پارک می کنند برای اینکه در سایه باشند من بارها با چشم خودم دیده ام که هیچ چیز سر جایش نیست!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد