خوشا به حالت ای روستایی
چه شاد و خرم، چه باصفایی
●
در شهر ما نیست جز دود و ماشین
دلم گرفته از آن و از این
●
در شهر ما نیست جز داد و فریاد
خوشا به حالت که هستی آزاد
●
ای کاش من هم پرنده بودم
با شادمانی پر میگشودم
●
می رفتم از شهر به روستایی
آنجا که دارد آب وهوایی
وای خدای من !
با خوندن این شعر یهو کلی خاطره سرازیر شد تو ذهنم . یادش بخیر
ممنون به خاطر این یادآوری شیرین
اون که خوندید حال الان منه!!
یاد بچگی هامون بخیر...
ممنون از اظهار لطفتون
همشهری هستیم گویا؟!
جوابتون رو در کامنتدونی خودم دادم ممنون که اومدید
به قول کتاب نویس ها:
ر.ک: کامنتدونی خودتون!!
چرا همه اش رو نوشتی؟
قشنگه
یادآوریه خاطرات
نوشتم یا ننوشتم؟
خیلی نوستالژیک بود
خوشا به حالِ شما...شما که هنوز به حال و هوای بچگی و سادگی اون دوران عاشقید...خیلی ها حتی خاطره یا یادآوری از اون دوران ندارن دوست جان
دلم گرفته بود از این روزهایی که توشم...دلم می خواست روستایی باشم...فارغ از دنیای دور و برم
یاد باد آن روزگاران یاد باد!
سلام......ممنون به خاطر تبریکتون:)
چه شعر قشنگیه.....همه شعرای بچگیا قشنگن
ولی شاعرش جعفر ابراهیمی(شاهد) بود
سلام...
منم چون مطمئن نبودم شاعرش کیه (؟) گذاشتم
ممنون از اصلاحیه اتون
اینجا آدم ها از خیابان عبور می کنند ولی انگار در پارک قدم می زنند! ماشین ها د پیاده رو پارک می کنند برای اینکه در سایه باشند من بارها با چشم خودم دیده ام که هیچ چیز سر جایش نیست!