●آستان حضرت دوست●

سر ارادت ما و آستان حضرت دوست ● که هرچه بر سر ما میرود ارادت اوست

●آستان حضرت دوست●

سر ارادت ما و آستان حضرت دوست ● که هرچه بر سر ما میرود ارادت اوست

این است (وحشی بافقی)

آنکس که مرا از نظر انداخته، اینست
اینست که پامال غمم ساخته، اینست

شوخی که برون آمده شب، مست و سرانداز
تیغم زده و کشته و نشناخته، اینست

ترکی که ازو خانه ی من رفته به تاراج
اینست که ازخانه برون تاخته، اینست

ماهی که بود پادشه خیل نکویان
اینست که از ناز قد افراخته، اینست

وحشی که به شطرنج غم و نرد محبت
یکباره متاع دل و دین باخته، اینست

نظرات 5 + ارسال نظر
default 27 بهمن 1389 ساعت 07:09 ب.ظ http://www.superposition.mihanblog.com

یاس 28 بهمن 1389 ساعت 01:41 ب.ظ


ماهی که بود پادشه خیل نکویان...


------------------
این است وحشی بافقی...!!!

شوخی که برون آمده شب، مست و سرانداز
تیغم زده و کشته و نشناخته، اینست

آرزو 28 بهمن 1389 ساعت 10:15 ب.ظ

ناراحتم بی معرفتا به گودر هم رحم ندارن

همدردیم با هم...معرفت ندارن اینها

حالا ما توی اینترنت چی کار کنیم؟

سپیده دم 1 اسفند 1389 ساعت 10:08 ق.ظ



تا طـــاق ابـــروی بت مـــن تا به تا شـد
دردی کشان پیمـــانه هاشان را شکستند
تو میـــرِ عشقی عاشقـــان بسیار داری
پیغــمبری با جــان عـــــاشق کار داری...

سلام و عرض ادب
میلاد پیامبر رحمت مبارک...

سلام و عرض ادب متقابل
و ممنون از شعر زیباتون

صدر 1 اسفند 1389 ساعت 08:11 ب.ظ http://www.fahmsalar.blogfa.com

هو
سلام اخوی...
من شعر پروین را می خواستم... سرچ کردم این جا یافتم...!!
خیلی خیلی ممنون... و وبلاگ هم یک پا مجمع النوادر است...

سلام
خدارو شکر به کاری آمدیم...ممنون از کامنت زیباتون...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد