سر ارادت ما و آستان حضرت دوست ● که هرچه بر سر ما میرود ارادت اوست
درباره من
نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار ● چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم●●
وبلاگ حاضر با عنوان؛ آستان حضرت دوست ، مجموعه ایست کشکول مانند از ادبیات و شعر.
در طول سالها مطالعه ، به مطالب بسیار زیبایی بر خورده ام که متاسفانه هیچگاه آنها را گردآوری و دسته بندی نکرده ام ، قصد من از راه اندازی این مجموعه جمع آوری این مطالب است.
ادامه...
ما نه سقراط، نه افلاطونیم منطق و فلسفهی اکنونیم ● هرچه همرنگ جماعت بشویم باز هم وصلهی ناهمگونیم ● از تماشای انار لب رود سیر چشمیم ولی دل خونیم ● من و آیینه به هم محتاجیم من و آیینه به هم مدیونیم ● به طوافم مبر ای سرگردان ما از این دایرهها بیرونیم
شعر های فاضل نظری رو خیلی دوست دارم بخصوص این تلخی که پشت بعضی از عبارت شعرش هست:هرچه همرنگ جماعت بشویم باز هم وصلهی ناهمگونیم...بنظرم خیلی با واقعیت عجینه
سیر چشمیم ولی دل خونیم
.
.
.
دلم خونه....
آخی!.....چرااااااااااااااا
سلام و عرض ادب...
شعر های فاضل نظری رو خیلی دوست دارم بخصوص این تلخی که پشت بعضی از عبارت شعرش هست:هرچه همرنگ جماعت بشویم
باز هم وصلهی ناهمگونیم...بنظرم خیلی با واقعیت عجینه
موفق باشید...
سلام
با شما موافقم
کم پیدا شدید... دیر به دیر سر می زنید؟
سلام
وبلاگ عالی با اشعار متعالی داری
انتخاب و سلیقه ت عالین
منم یه وب شعر دارم منتظرتم
مخصوصا نظرات
یا علی
سلام
ممنون از لطفتون
ایشالا سر می زنم
یاعلی
با با منم دلم خونه چه کارکنم؟
شما رو خودم خدمتت می رسم