●آستان حضرت دوست●

سر ارادت ما و آستان حضرت دوست ● که هرچه بر سر ما میرود ارادت اوست

●آستان حضرت دوست●

سر ارادت ما و آستان حضرت دوست ● که هرچه بر سر ما میرود ارادت اوست

تقدیر (انسیه موسویان)

در اشتیاق پرواز، بی‌آسمان‌ترینم
عمری به جرمِ بودن، با خاک هم‌نشینم


نفرین به چشم‌هایم
، این حفره‌های تاریک
آخر چگونه‌ای دور! باید تو را ببینم؟


ای باغ سبز سیّال! آخر بگو چه می‌شد
نزدیک‌تر بیایی،‌ تا از تو گُل بچینم؟


در کوچه‌های تردید، تنها رهایم، آیا
تقدیر بی‌تو بودن، نقش است بر جبینم؟


ای اشتیاق آبی! با من بمان که عمری‌ست
در آرزوی پرواز، بی‌آسمان‌ترینم

نظرات 3 + ارسال نظر
[ بدون نام ] 9 آبان 1387 ساعت 11:07 ب.ظ

من مدیر وب سایت www.Bia2MLBK.33ir.com (بیا تو ام ال بی کی ) هستم اگر مایلید برای تبادل لینک همین الان کلیک کنید . در ضمن این وب سایت تا چند هفته ی دیگر دارای بازدید زیادی خواهد بود . متشکرم .

علی هاشمی 10 آبان 1387 ساعت 12:57 ق.ظ http://shereparsi.blogsky.com/

ممنون که به من لطف داری راستش درگیر امتحان بودم و تازه از امروز سرم خلوت شده.
امروز پست های جدیدت راخوندم و لذت بردم دراین قحطی شعور ادیباتی، داشتن دوستانی مثل تو غنیمته .خدارا سپاس که دوستانی مثل تو دارم.

بر کام باشی
علی

این «در آرزوی پرواز بی آسمان ترینم» خوب به دل آدم میشینه؛نه؟

گمونم برای نوشتن این مصرع:«آخر چگونه‌ای دور! باید تو را ببینم؟» باید بین چگونه و «ای» فاصله‌ی کامل بگذارید و نه نیم فاصله. یعنی البت مطمئن هم نیستم ها. هر دو صورتش معنا میده. اما این که ای دور! مخاطب باشه قشنگ تر به نظر میاد.

جسارتم رو می بخشید دوست جان!

دوست جان... منم بهش فکر کردم و راه به جایی نبردم! والله اعلم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد