●آستان حضرت دوست●

سر ارادت ما و آستان حضرت دوست ● که هرچه بر سر ما میرود ارادت اوست

●آستان حضرت دوست●

سر ارادت ما و آستان حضرت دوست ● که هرچه بر سر ما میرود ارادت اوست

فرقت احباب (ملک الشعرای بهار)

دعوی چه کنی؟ داعیه‌داران همه رفتند

شو بار سفر بند که یاران همه رفتند

آن گرد شتابنده که در دامن صحراست

گوید : چه نشینی؟ که سواران همه رفتند

داغ است دل لاله و نیلی است بر سرو

کز باغ جهان لاله‌عذاران همه رفتند

گر نادره معدوم شود هیچ عجب نیست

کز کاخ هنر نادره‌کاران همه رفتند

افسوس که افسانه‌سرایان همه خفتند

اندوه که اندوه‌گساران همه رفتند

فریاد که گنجینه‌طرازان معانی

گنجینه نهادند به ماران، همه رفتند

یک مرغ گرفتار در این گلشن ویران

تنها به قفس ماند و هزاران همه رفتند

خون بار، بهار! از مژه در فرقت احباب

کز پیش تو چون ابر بهاران همه رفتند


نظرات 2 + ارسال نظر

نمی دونم این فرقت احباب به امروز و تقویم تاریخش ربط داره یا نه. فقط می دونم یک ساله که از نبودن قیصر غمگینم....

باورم نمی شودُ کیی کسی شنیده است
زیر خاک گئم شوندُ قله های استوار...

-----------------------------------------------------------

حرفی از بستن این وبلاگ نباشه لطفاً. توی این برهوت بی شعری، این دلخوشی رو ازم نگیرید لطفاً... (آدمک لوس و نُنُر ِ زود اشک در بیای گریه کنون!)

مداد رنگی 8 آبان 1387 ساعت 11:25 ق.ظ http://www.cpencil.wordpress.com

سلام
توی این "برهوت بی شعری"، خیلی این وبلاگ و شعرهای عالی ای که انتخاب کردید چسبید! :)
شعرهای سنگین، پرمحتوا و اصیل! خوشحالم که اینجا را شناختم

ا

سلام
منم متقابلا خیلی خوشحال هستم که مطالبی در خور سلیقه شما انتخاب کردم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد