●آستان حضرت دوست●

سر ارادت ما و آستان حضرت دوست ● که هرچه بر سر ما میرود ارادت اوست

●آستان حضرت دوست●

سر ارادت ما و آستان حضرت دوست ● که هرچه بر سر ما میرود ارادت اوست

هرگز (حمید مصدق)

من تمنا کردم

که تو با من باشی

تو بمن گفتی:

هرگز، هرگز!

پاسخی سخت و درشت

و مرا غصه این

                  هرگز!

                         کشت.

شیوه رندی (محمود فغفوری)

نام من محمود فغفوری بود

شیوه‌ام رندی و مخموری بود

حسن ظن دوستانم جای خود

نام زنگی عکس کافوری بود

 

یادش به خیر، جایش خالی

 

 

 

هجوم زاغ (هاتف اصفهانی)

هرگزم امید و بیم از وصل و هجر یار نیست

عاشقم عاشق ، مرا با وصل و هجران کار نیست

هر شب از افغان من بیدار خلق اما چه سود

آنکه باید بشنود افغان من بیدار نیست

در حریمش بار دارم لیک در بیرون در

کرده ام جاتا چو آید غیر گویم یار نیست

دل به پیغام وفا هر کس که می آرد ز یار

می دهم تسکین و می دانم که حرف یار نیست

گلشن کویش بهشتی خرم است اما دریغ

کز هجوم زاغ یک بلبل درین گلزار نیست

سر عشق یار با بیگانگان هاتف مگو

گوش این نا آشنایان محرم اسرار نیست