●آستان حضرت دوست●

سر ارادت ما و آستان حضرت دوست ● که هرچه بر سر ما میرود ارادت اوست

●آستان حضرت دوست●

سر ارادت ما و آستان حضرت دوست ● که هرچه بر سر ما میرود ارادت اوست

افسانه (ه.ا.سایه)

چه خوش افسانه می گویی به افسون های خاموشی
 مرا از یاد خود بستان بدین خواب فراموشی


 ز موج چشم مستت چون دل سرگشته برگیرم
 که من خود غرقه خواهم شد درین دریای مدهوشی


می از جام مودت نوش و در کار محبت کوش
به مستی ، بی خمارست این می نوشین اگر نوشی


سخن ها داشتم دور از فریب چشم غمازت
 چو زلفت گر مرا بودی مجال حرف در گوشی


نمی سنجد و می رنجند ازین زیبا سخن سایه
 بیا تا گم کنم خود را به خلوت های خاموشی

نظرات 1 + ارسال نظر
سما 19 مرداد 1387 ساعت 10:29 ق.ظ http://all-elone.blogsky.com/

سلام.
شما مجموعه عالی ای دارین
من خیلی چیزا رو اینجا پیدا کردم دوباره.
ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد