هوا هوای بهار است و باده بادهی ناب
به خنده خنده بنوشیم جرعه جرعه شراب
●
در این پیاله ندانم چه ریختی، پیداست
که خوش به جان هم افتادهاند آتش و آب
●
فرشته رویِ من، ای آفتاب صبح بهار
مرا به جامی ازین آب آتشین دریاب!
●
به جام هستی ما، ای شراب عشق بجوش!
به بزم ساده ما، ای چراغ ماه بتاب!
●
گل امید من امشب شکفته در بر من
بیا و یک نفس ای چشم سرنوشت بخواب!
●
مگر نه خاک ره این خرابه باید شد
بیا که کام بگیریم ازین جهان خراب