خیز و جامه نیلی کن روزگار ماتم شد
دور عاشقان آمد نوبت محرم شد
●
نبض جاده بیدار از بوی خون خورشید است
کوفه رفتن مسلم گوییا مسلّم شد
●
ماه خون گواه آمد جوش اشک و آه آمد
رایت سیاه آمد ، کربلا مجسم شد
●
پای خون دل وا کن دست موج پیدا کن
رو به سوی دریا کن ساحلی فراهم شد
●
هر که رو به دریا کرد آب روی ساحل شد
خنده را زخاطر برد آن که گریه محرم شد
●
گریه کن!گلاب افشان! گل به خاک می افتد
باد مهرگان آمد قامت علی خم شد
●
قاسم و تپیدن ها لاله و دمیدن ها
مجتبی و چیدن ها گل دوباره خرم شد
●
تشنه اضطراب آورد آب می شود عباس
گو فرات، خیبر شو! مرتضی مصمم شد
●
خادم برادر بود از ره وفاداری
ذات را موخر بود مرگ را مقدم شد
●
نوبت حسین آمد که آورد به میدان رو
نه فلک به جوش آمد منقلب دو عالم شد
●
خاک شعله پوش آمد چرخ در خروش آمد
آسمان به جوش آمد کشته اسم اعظم شد
●
بر سر از غم زهرا خاک می کند مریم
با مصیبت خاتم تازه داغ عالم شد
●
دشمن حسین افکند ار به چاه یوسف را
چاه چشمه کوثر گریه آب زمزم شد
●
گریه عقده ی دل بود آبروی بیدل بود
کز هجوم فرصت ها این فغان فراهم شد