ز شبهای دگر دارم تب غم بیشتر امشب
وصیت می کنم باشید از من با خبر امشب
●
مباشید ای رفیقان امشبی دیگر ز من غافل
که از بزم شما خواهیم بردن دردسر امشب
●
مگر درمن نشان مرگ ظاهر شد که می بینم
رفیقان را نهانی آستین بر چشم تر امشب
●
مکن دوری خدا را از سر بالینم ای همدم
که من خود را نمی بینم چو شبهای دگر امشب
●
شرر درجان وحشی زد غم آن یار سیمین تن
ز وی غافل مباشید ای رفیقان تا سحر امشب
من نخواهم کرد ترک یار و جام می / زاهدان معذورم دارید که اینم مذهب است
ممنون که وحشی رو انتخاب کردی . اطلاعاتم در موردش صفره .
رحم الله من یقراء الفففففففففففففاااااااااااااااااااااااتتتتتححححححه!!!
این که شوخی بود ولی :
مرگ را پشت سرم حس میکنم٬
گاهی اوقات که مورچه ای زیر پایم میمیرد.
سلام همسایه
فقط اومدم اعلام حضور کنم که نگی بی معرفته !