●آستان حضرت دوست●

سر ارادت ما و آستان حضرت دوست ● که هرچه بر سر ما میرود ارادت اوست

●آستان حضرت دوست●

سر ارادت ما و آستان حضرت دوست ● که هرچه بر سر ما میرود ارادت اوست

می گذرد (قربان ولیئی)

شبی که با تو نباشم چه دیر می گذرد

بهار باشد اگر زمهریر می گذرد

 

سکون ثانیه ها کاش جاودانی بود

ولی چه چاره ، زمان ناگزیر می گذرد

 

بیا به روی زمین آسمانِ دور از دست

سرشت خاکی ما سر به زیر می گذرد

 

از آستان بلندت نزول کن باران

بیا ببین که چه بر این کویر می گذرد

 

نمی رسیم به مقصد بعید می دانم

که عمر کوته ما در مسیر می گذرد

 

مسیر سنگی و دشوار زندگی ، دل من

تو رود باش اگر دلپذیر می گذرد

 

نظرات 4 + ارسال نظر
مریم 25 شهریور 1386 ساعت 12:08 ق.ظ http://b4u.blogsky.com

شعر قشنگی بود...

مریم 25 شهریور 1386 ساعت 07:30 ب.ظ http://b4u.blogsky.com

ممنون حتما؛ میام مطالبتو میخونم همیشه...راستی من همیشه بالیوود رو به هالیوود ترجیح میدم دلایلش هم مثنوی هفتاد من کاغذه

انصاری 28 شهریور 1386 ساعت 10:54 ب.ظ http://http://www.adineh.blogsky.com/

سلام
بادوغزل تازه منتظرحضورسرشارت هستم
پیروزباشید

داش امید 29 شهریور 1386 ساعت 01:03 ق.ظ

دادا خیلی باحالی باز نگی ما به تو سر نمی زنیما . یا علی

ما چاکریم. علی یارت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد