یاری اندر کس نمی بینم یاران را چه شد
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد
●
آب حیوان تیره گون شد خضر فرخ پی کجاست
خون چکید از شاخ گل باد بهاران را چه شد
●
کس نمی گوید که یاری داشت حق دوستی
حق شناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد
●
لعلی از کان مروت بر نیامد سال هاست
تابش خورشید وسعی باد وباران را چه شد
●
شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار
مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد
●
گوی توفیق وکرامت در میان افکنده اند
کس به میدان در نمی آید سواران را چه شد
●
صد هزاران گل شکفت وبانک مرغی بر نخاست
عندلیبان را چه پیش آمد هزاران را چه شد
●
زهره سازی خوش نمی سازد مگر عودش بسوخت
کس ندارد ذوق مستی می گساران را چه شد
●
حافظ اسرار الهی کس نمی داند خموش
از که می پرسی که دور روزگاران را چه شد
دردا در گنجینه به ماران بگشودند
افسوس که بر دوست ره خانه ببستند