●آستان حضرت دوست●

سر ارادت ما و آستان حضرت دوست ● که هرچه بر سر ما میرود ارادت اوست

●آستان حضرت دوست●

سر ارادت ما و آستان حضرت دوست ● که هرچه بر سر ما میرود ارادت اوست

خون ریز (علیرضا قزوه)

در شهر یکی نیست چو چشمان تو خون ریز

من شهر نشابورم و تو لشکر چنگیز

ای اشک توام باده و چشم تو پیاله

از زلف تو سرشارم و از چشم تو لبریز

پرهیزگران را چه نیازی ست به توبه

یا توبه گران را چه نیازی ست به پرهیز

هر روز یکی خشت می افتد به سر ما

ای سقف ترک خورده ، به یک باره فرو ریز

ای آینه ی " لست علیهم بمسیطر"

دریاب مرا ، حضرت شمس الحق تبریز!

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد