ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد
در دام مانده باشد، صیّاد رفته باشد
●
آه از دمی که تنها با داغ او چو لاله
در خون نشسته باشم چون باد رفته باشد
●
خونش به تیغ حسرت یارب حلال بادا
صیدی که از کمندت آزاد رفته باشد
●
از آه دردناکی سازم خبر دلت را
روزی که کوه صبرم بر باد رفته باشد
●
پر شور از حزین است امروز کوه و صحرا
مجنون گذشته باشد فرهاد رفته باشد