چون مرا مجروح کردی گر کنی مرهم رواست
چون بمردم ز اشتیاقت مرده را ماتم رواست
●
من کیم یک شبنم از دریای بیپایان تو
گر رسد بویی از آن دریا به یک شبنم رواست
●
گر رسانی ذرهای شادی به جانم بی جگر
هم روا باشد چو بر دل بی تو چندین غم رواست
●
چون نیایی در میان حلقه با من چون نگین
حلقهای بر در زن و گر در نیایی هم رواست
●
تا درون عالمم دم با تو نتوانم زدن
چون برون آیم ز عالم با توام آن دم رواست
●
چون در اصل کار عالم هیچکس آن برنتافت
آنچنان دم کی توان گفتن که در عالم رواست
●
در صفت رو تا بدان دم بو که یکدم پی بری
کان دمی پاک است و پاک از صورت آدم رواست
●
گر سر مویی جنب را تر نشد نامحرم است
ظن مبر کاینجا سر یک موی نامحرم رواست
●
موی چون در مینگنجد کردهای سررشته گم
گر تو گویی سوزنی با عیسی مریم رواست
●
اره چون بر فرق خواهد داشت جم پایان کار
گر فرو خواهد فتاد از دست جام جم رواست
●
چون تواند دیو بر تخت سلیمانی نشست
گر سلیمان گم کند در ملک خود خاتم رواست
●
فقر دارد اصل محکم هرچه دیگر هیچ نیست
گر قدم در فقر چون مردان کنی محکم رواست
●
بیش از زنبیلبافی سلیمان نیست ملک
هر که این زنبیل بفروشد به چیزی کم رواست
●
مذهب عطار اینجا چیست از خود گم شدن
زانکه اینجا نه جراحت هیچ و نه مرهم رواست
سلام دوست جان
شعر بسیاری است از عطار هفت شهر عشق.
راستی این مصرع:در صفت رو تا بدان دم بوک یکدم پی بری
نیاید این طور باشد؟ در صفت رو تا بدان دم بو که یکدم پی بری
این بیت رو خیلی دوست داشتم:
فقر دارد اصل محکم هرچه دیگر هیچ نیست
گر قدم در فقر چون مردان کنی محکم رواست
اما این مصرع هم انگار یه چیزی کم داره نه؟
بیش از زنبیلبافی سلیمان نیست ملک
یا شایدم من اصلاً نمی فهممش.
گیج می زنما...
ممنون ... تصحیح رو اعمال می کنم
میلاد امام رضا علیه السلام رو دوست دارم
روز قشنگیه
بر شما خوش باد این روز دوست جان (آدمک گل به دست و لبخند بر لب و خود شیرین!)
پ.ن: اون خود شیرین رو جهت مزاح گفتم. یخیش رو به گرمی شعرای بلاگتون ببخشید (آدمک چشمک زننده!)