-
فرزدقوار (سید حسن حسینی)
14 تیر 1388 01:11
پشیمان نیستم اصلاً پشیمان ز قطع راه با مرغ سلیمان ● شهیدان را ستودم، حال کردم شهادت را هم استقبال کردم ● به نامِ حضرت مولا سرودم زمینی بودم، از بالا سرودم ● گشودم بر کژی رگبار خود را نبستم چون حقیران، بار خود را ● در آن سرما که حتی سنگ کم بود سلاحِ ساده در دستم قلم بود ● ستم از زنگی و رومی کشیدم برای شعر، محرومی کشیدم...
-
الفبای عشق (صغیر اصفهانی)
12 تیر 1388 01:15
از الف اول امام از بعد پیغمبر علی است آمر امر الهی شاه دینپرور علی است ● ب برادر با نبی ، بیرق فراز دین حق بحر احسان، باب لطف بیحد و بیمر علی است ● ت تبارک تاج و طاها تخت و نصراله سپاه تیغآور، خسرو مستغنی از لشگر علی است ● ث ثری مقدم، ثریا متکا، ثابت قدم ثانی احمد به ذات کبریا مظهر علی است ● ج جاه و قدرش ار خواهی...
-
شیدا (صائب تبریزی)
9 تیر 1388 21:25
ای جهانی محو رویت، محو سیمای کهای؟ ای تماشاگاه عالم، در تماشای کهای؟ ● عالمی را روی دل در قبلهی ابروی توست تو چنین حیران ابروی دلارای کهای؟ ● شمع و گل چون بلبل و پروانه شیدای تواند ای بهار زندگی آخر تو شیدای کهای؟ ● چون دل عاشق نداری یک نفس یکجا قرار سر به صحرا دادهی زلف چلیپای کهای؟ ● چشم می پوشی ز گلگشت...
-
صحاری شب (شفیعی کدکنی)
6 تیر 1388 23:38
بخوان به نام گل سرخ، در صحاری شب، که باغ ها همه بیدار و بارور گردند بخوان، دوباره بخوان، تا کبوتران سپید به آشیانه ی خونین دوباره برگردند بخوان به نام گل سرخ، در رواق سکوت که موج و اوج طنینش ز دشت ها گذرد؛ پیام روشن باران، زبام نیلی شب، که رهگذر نسیمش به هر کرانه برد. ز خشک سال چه ترسی! ـ که سد بستی بستند: نه در برابر...
-
زهر جدایی (سعدی)
2 تیر 1388 21:42
آن را که غمی چون غم من نیست چه داند کز شوق توام دیده چه شب میگذراند ● وقتست گر از پای درآیم که همه عمر باری نکشیدم که به هجران تو ماند ● سوز دل یعقوب ستمدیده ز من پرس کاندوه دل سوختگان سوخته داند ● دیوانه گرش پند دهی کار نبندد ور بند نهی سلسله در هم گسلاند ● ما بی تو به دل برنزدیم آب صبوری در آتش سوزنده صبوری که...
-
مبتلا (سیف فرغانی)
1 تیر 1388 21:35
رفتی و دل ربودی یک شهر مبتلا را تا کی کنیم بی تو صبری که نیست ما را ● بازآ که عاشقانت جامه سیاه کردند چون ناخن عروسان از هجر تو نگارا! ● ای اهل شهر ازین پس من ترک خانه گفتم کز نالههای زارم زحمت بود شما را ● از عشق خوب رویان من دست شسته بودم پایم به گل فرو شد در کوی تو قضا را ● از نیکوان عالم کس نیست همسر تو بر انبیای...
-
غم پنهان(ناشناس)
28 خرداد 1388 22:37
تو می رسی و غمی پنهان همیشه پشت سرت جاری همیشه طرح قدم هایت شبیه روز عزاداری ● تو می نشینی و بین ما نشسته پیکر مغمومی غریب وخسته و خاک آلود؛ به فکر چاره ناچاری ● شبیه جنگل انبوهی که گر گرفته از اندوه هجوم لشکر چنگیزی، گواهت این غم تاتاری ● بیا و گریه نکن در خود که شانه های زمین خیسند مرا تحمل باران نیست؛ تو را شهامت...
-
کوی حرمان (شیخ بهایی)
25 خرداد 1388 00:26
به شهر عافیت، مأوی ندارم بغیر از کوی حرمان، جا ندارم ● من از پروانه دارم چشم تحسین ز عشاق دگر، پروا ندارم ● بهشتم میدهد رضوان به طاعت سر و سامان این سودا ندارم ● بهائی جوید از من زهد و تقوی سخن کوتاه، من اینها ندارم
-
پرواز روشن (انسیه موسویان)
17 خرداد 1388 01:00
مردی که بر فراز زمان ایستاده است غمگینترین مسافر تنهای جاده است ● شب در عبور، جاده پُر از وحشت و هراس اما هنوز مرد مسافر، پیاده است ● او را به شب چه کار و به این ابرهای تار؟ او چون نگاه آینهها صاف و ساده است ● مستی گرفته خوشهی انگور از لبش «همراز عشق و همنفس جام باده است» ● دیگر چه جای غم که نهال جوان من چون کوه...
-
فرقت احباب (ملک الشعرای بهار)
10 خرداد 1388 00:41
دعوی چه کنی؟ داعیهداران همه رفتند شو بار سفر بند که یاران همه رفتند ● آن گرد شتابنده که در دامن صحراست گوید : « چه نشینی؟ که سواران همه رفتند» ● داغ است دل لاله و نیلی است بر سرو کز باغ جهان لالهعذاران همه رفتند ● گر نادره معدوم شود هیچ عجب نیست کز کاخ هنر نادرهکاران همه رفتند ● افسوس که افسانهسرایان همه خفتند...
-
کیمیای مهر (حافظ)
5 خرداد 1388 23:17
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود وین راز سر به مهر به عالم سمر شود ● گویند سنگ لعل شود در مقام صبر آری شود ولیک به خون جگر شود ● خواهم شدن به میکده گریان و دادخواه کز دست غم خلاص من آن جا مگر شود ● از هر کرانه تیر دعا کردهام روان باشد کز آن میانه یکی کارگر شود ● ای جان حدیث ما بر دلدار بازگو لیکن چنان مگو که صبا را...
-
در عطر شببوها (انسیه موسویان)
29 اردیبهشت 1388 22:37
مهربانا! عاشقانه سر بنه بر دامنم تا که مدهوشت کند عطرِ گُل پیراهنم ● چیست این احساس سرسبزِ بهارآور، بگو شاخهای از نسترن، یا دست تو برگردنم؟ ● از تب عشق تو چون خورشید میسوزم، بخوان راز این دلدادگی را در نگاه روشنم ● آنکه میخواند مرا در خلوت شبها تویی اینکه میبوید تو را در عطر شببوها منم ● در هجوم بیکسی تنها تو...
-
من و تو (منوچهری)
26 اردیبهشت 1388 23:23
ای ترک ترا با دل احرار چه کارست ؟ نه این دل ما غارت ترکان تتارست ● از ما بستانی دل و ما را ندهی دل با ما چه سبب هست ترا، یا چه شمارست؟ ● ما را به از این دار و دل ما به از این جوی من هیچ ندانم که مرا با تو چه کارست؟ ● هرگاه که من جهد کنم دل به کف آرم بازش تو بدزدی ز من این کارنه کارست ● من پار بسی رنج و عنای تو کشیدم...
-
آزاده مــرغ (نذیر احمد ظفر)
21 اردیبهشت 1388 21:39
ای شمع جان! خــدارا، پروانه را مــسوزان آهنگ عـــشق دارد، دیــــوانه را مـــسوزان ● بنـــیاد مهــــر باشــــد انــــدر دل مــــحبان دل، جایگاه یار است، این خانه را مسوزان ● ای محتسب! خدا را شــرم از نوای ما کن جانم بگیر و برسوز، میخانه را مـسوزان ● هندوی مــــن در آتش، زایین خـود مینداز ای لاله بهر «بگون» جانانه را...
-
گل همیشه بهار (سید مصطفی موسوی گرمارودی)
17 اردیبهشت 1388 23:57
گل همیشه بهارم، ببین خزان باقی است خراش صاعقه بر چهر آسمان باقی است ● حدیث سیلی توفان به چهره گل سرخ هنوز بر دهن یاس و ارغوان باقی است ● ز ابر فتنه تگرگی که ریخت بر سرما هزار غنچه پرپر به بوستان باقی است ● نشان مرگ و بلا بود در کویر سکوت غریو رعد که در گوش هر کران باقی است ● شکست کشتی امن از شقاوت توفان به روی آب فقط...
-
گل نازدار (نیما یوشیج)
12 اردیبهشت 1388 23:29
سود گرت هست گرانی مکن خیره سری با دل و جانی مکن ● آن گل صحرا که به غمزه شکفت صورت خود در بن خاری نهفت ● صبح همی باخت به مهرش نظر ابر همی ریخت به پایش گهر ● باد ندانسته همی با شتاب ناله زدی تا که براید ز خواب ● شیفته پروانه بر او می پرید دوستیش ز دل و جان می خرید ● بلبل آشفته پی روی وی راهی همی جست ز هر سوی وی ● وان گل...
-
نمک (حافظ)
8 اردیبهشت 1388 00:04
ای دل ریش مرا با لب تو حق نمک حق نگه دار که من میروم الله معک ● تویی آن گوهر پاکیزه که در عالم قدس ذکر خیر تو بود حاصل تسبیح ملک ● در خلوص منت ار هست شکی تجربه کن کس عیار زر خالص نشناسد چو محک ● گفته بودی که شوم مست و دو بوست بدهم وعده از حد بشد و ما نه دو دیدیم و نه یک ● بگشا پسته خندان و شکرریزی کن خلق را از دهن...
-
جوهر حسن(وحشی بافقی)
6 اردیبهشت 1388 00:04
هرگزم یارب از آن دیدار مهجوری مباد این نگاه دور را از روی او دوری مباد ● من کجا و رخصت آن بزم دانم جای خویش دیگران هم رخصت ار خواهند دستوری مباد ● هر مرض کز عشق پیش آمد علاجش بر منست لیک جانم را ز درد رشک و رنجوری مباد ● چشم غارت کرده را صعب است از دیدار دوخت هیچ عاشق را الهی هرگز این کوری مباد ● جوهر حسن تو کنج...
-
یا علی (زنده یاد مجتبی کاشانی)
30 فروردین 1388 01:15
نامتان عالی و اعلا یا علی نامتان نور دل ما، یاعلی ● حیف باشد بردن نام شما گر نباشد شعر زیبا، یاعلی ● نامتان رنگین کمان دشت عشق نامتان خورشید و دریا یا علی ● من چه گویم مثنوی ها گفته اند گفتنی نا گفتنی ها، یاعلی ● بهر یاری در کویر و کوره راه می برم نام شما را، یاعلی ● قدرت بازو و زانوی همه هر که خواهد خیزد از جا، یاعلی...
-
برای صدایت (انسیه موسویان)
26 فروردین 1388 01:56
میان ظلمت این کوچههای تودرتو دلم گرفته به یاد تو ای گُل شببو! ● هنوز مثل گُل و پونه دوستت دارم هنوز مثل درخت و پرنده و آهو ● میان اینهمه آیینههای سرد و سیاه چراغ چشم تو از دور میزند سوسو ● مخواه پنجرهام را اسیر پردهی اشک مخواه با غم غربت دلم بگیرد، خو ● شبی برای صدایت ترانه میخوانم شب ستاره و آیینه و گُل و...
-
شب (رفعت سمنانی)
20 فروردین 1388 23:48
شب شمع یک طرف، رخ جانانه یک طرف من یک طرف در آتش و پروانه یک طرف ● افکنده بهر صید دل من ز زلف و خال دام بلا ز یک طرف و دانه یک طرف ● از عشق او به گریه و در خنده روز و شب عاقل ز یک طرف و دیوانه یک طرف ● برهم زدند مجمع دلهای عاشقان باد صبا ز یک طرف و شانه یک طرف ● ترک شراب کردم و ساقی به عشوه گفت پیمان ز یک طرف، من و...
-
بی تو (حمید مصدق)
16 فروردین 1388 00:19
من به درماندگی صخره و سنگ من به آوارگی ابر ونسیم من به سرگشتگی آهوی دشت من به تنهایی خود می مانم من در این شب که بلند است به اندازه حسرت زدگی گیسوان تو به یادم می اید من در این شب که بلند است به اندازه حسرت زدگی شعر چشمان تو را می خوانم چشم تو چشمه شوق چشم تو ژرفترین راز وجود برگ بید است که با زمزمه جاری باد تن به...
-
عبرت (شهریار)
14 فروردین 1388 22:21
در دیاری که در او نیست کسی یار کسی کاش یارب که نیفتد به کسی، کار کسی ● هر کس آزار منِ زار پسندید ولی نپسندید دلِ زار من آزارِ کسی ● آخرش محنت جانکاه به چاه اندازد هر که چون ماه برافروخت شبِ تارِ کسی ● سودش این بس که به هیچش بفروشند چو من هر که باقیمت جان بود خریدار کسی ● سود بازار محبت همه آه سرد است تا نکوشید پس گرمی...
-
مجنون صد لیلی (فریدون مشیری)
10 فروردین 1388 05:34
شنیدم مصرعی شیوا، که شیرین بود مضمونش «منم مجنون آن لیلا که صد لیلاست مجنونش» ● به خود گفتم تو هم مجنون یک لیلای زیبایی که جان داروی عمر توست در لبهای میگونش ● بر آر از سینه جان شعر شورانگیز دلخواهی مگر آن ماه را سازی بدین افسانه افسونش ! ● نوایی تازه از ساز محبت، در جهان سرکن، کزین آوا بیاسایی ز گردشهای گردونش ● به...
-
قاصدک (مهدی اخوان ثالث)
5 فروردین 1388 18:54
قاصدک! هان ، چه خبر آوردی؟ از کجا، وز که خبر آوردی؟ خوش خبر باشی، اما، اما گرد بام و در من بیثمر میگردی انتظار خبری نیست مرا نه ز یاری نه ز دیار و دیاری باری در دلِ من همه کورند و کرند دست بردار ازین در وطنِ خویش غریب قاصدِ تجربههای همه تلخ با دلم می گوید که دروغی تو، دروغ، که فریبی تو، فریب قاصدک! هان، ولی ... آخر...
-
بهاریه (شفیعی کدکنی)
1 فروردین 1388 01:03
در روزهای آخر اسفند کوچ بنفشههای مهاجر زیباست در نیم روز روشن اسفند وقتی بنفشهها را از سایههای سرد در اطلس شمیم بهاران با خاک و ریشه میهن سیارشان در جعبههای کوچک چوبی در گوشهی خیابان میآورند جوی هزار زمزمه در من میجوشد ایکاش ایکاش آدمی وطنش را مثل بنفشهها در جعبههای خاک یک روز میتوانست همراه خویش ببرد هر...
-
بهار آمده (انسیه موسویان)
30 اسفند 1387 00:40
گُل شببو! بهار آمده است روز دیدار یار آمده است ● باد از پشتِ کوههای بلند تا بروبَد غبار، آمده است ● پونه با بقچههای سبزه و عطر به لب جویبار آمده است ● قاصدک روی شانههای نسیم شادمانه، سوار آمده است ● قاصدک! هان، خبر چه آوردی؟ نامه از سوی یار آمده است؟ ● عشق ما آن نهال تُرد جوان قد کشیده، به بار آمده است ● سر به سر...
-
درد بی عشقی (هـ.ا.سایه)
19 اسفند 1387 12:54
نازنین آمد و دستی به دل ما زد و رفت پرده ی خلوت این غمکده بالا زد و رفت ● کنج تنهایی ما را به خیالی خوش کرد خواب خورشید به چشم شب یلدا زد و رفت ● درد بی عشقی ما دید و دریغش آمد آتش شوق درین جان شکیبا زد و رفت ● خرمن سوخته ی ما به چه کارش می خورد؟ که چو برق آمد و در خشک و تر ما زد و رفت ● رفت و از گریه ی توفانی ام...
-
عاشق راستین (جلال الدین بلخی)
18 اسفند 1387 00:38
بی همگان بسر شود، بی تو بسر نمی شود، داغ تو دارد این دلم، جای دگر نمی شود ● دیده عقل مست تو، چرخه چرخ پست تو گوشِ طرب به دست تو، بی تو به سر نمی شود ● خمرِ من و خمارِ من، باغِ من و بهارِ من خوابِ من و قرارِ من، بی تو به سر نمی شود ● جاه و جلال من تویی، مُلکت و مال من تویی آب زلال من تویی، بی تو بسر نمی شود ● گاه سوی...
-
ما (وحشی بافقی)
17 اسفند 1387 01:41
ما چون ز دری پای کشیدیم، کشیدیم امّید ز هر کس که بریدیم، بریدیم ● دل نیست کبوتر، که چو برخاست، نشیند از گوشۀ بامی که پریدیم، پریدیم ● رم دادن صیاد خود از آغاز غلط بود حالا که رماندی و رمیدیم، رمیدیم ● کوی تو که باغ ارم و روضۀ خلد است انگار که دیدیم، ندیدیم، ندیدیم ● صد باغ، بهار است و صلای گل و گلشن گر میوۀ یک باغ...