●آستان حضرت دوست●

سر ارادت ما و آستان حضرت دوست ● که هرچه بر سر ما میرود ارادت اوست

●آستان حضرت دوست●

سر ارادت ما و آستان حضرت دوست ● که هرچه بر سر ما میرود ارادت اوست

ما (وحشی بافقی)

ما چون ز دری پای کشیدیم، کشیدیم
 امّید ز هر کس که بریدیم، بریدیم


دل نیست کبوتر، که چو برخاست، نشیند
 از گوشۀ بامی که پریدیم، پریدیم


رم دادن صیاد خود از آغاز غلط بود
 حالا که رماندی و رمیدیم، رمیدیم


کوی تو که باغ ارم و روضۀ خلد است
 انگار که دیدیم، ندیدیم، ندیدیم


صد باغ، بهار است و صلای گل و گلشن
 گر میوۀ یک باغ نچیدیم، نچیدیم


سر تا به قدم تیغ دعاییم و تو غافل
 هان! واقف دم باش، رسیدیم! رسیدیم!


«وحشی» سبب دوری و این قسم سخن ها
 آن نیست که ما هم نشنیدیم، شنیدیم

نظرات 1 + ارسال نظر
ممدم ممد اهوازی 17 اسفند 1387 ساعت 02:16 ق.ظ http://zendegimoon.blogsky.com

بیا تا اومدنت شروع یه دوستی باشه...به امید دیدیار.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد