در دیاری که در او نیست کسی یار کسی
کاش یارب که نیفتد به کسی، کار کسی
●
هر کس آزار منِ زار پسندید ولی
نپسندید دلِ زار من آزارِ کسی
●
آخرش محنت جانکاه به چاه اندازد
هر که چون ماه برافروخت شبِ تارِ کسی
●
سودش این بس که به هیچش بفروشند چو من
هر که باقیمت جان بود خریدار کسی
●
سود بازار محبت همه آه سرد است
تا نکوشید پس گرمی بازار کسی
●
غیر آزار ندیدم چو گرفتارم دید
کس مبادا چو من زار گرفتار کسی
●
تا شدم خار تو رشکم به عزیزان آید
بار الها! که عزیزی نشود خوار کسی
●
آنکه خاطر هوس عشق و وفا دارد از او
به هوس هر دو سه روزی است هوادار کسی
●
لطف حق یار کسی باد که در دوره ما
نشود یار کسی تا نشود بار کسی
●
گر کسی را نفکندیم بسر سایه چو گل
شکر ایزد که نبودیم به پا خار کسی
●
شهریارا سر من زیر پس کاخ ستم
به که بر سر فتدم سایه دیوار کسی
خدا رحمتش کنه...هی روزگار
عبرت ها چه فراوانند ولی ...
علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
که به ماسوا فکندی همه سایه ی هما را