ما روی دل به خانه خمار کرده ایم ● محراب جان ، ز ابروی دلدار کرده ایم
از بهر یک پیاله دُردی هزار بار ● خود را گرو ، به خانه خمار کرده ایم
بر بوی جرعه ای که زجامش به ما رسد ● خود را چو خاک ، بر در او خوار کرده ایم
سر مست رفته ایم به بازار و جرعه وار ● جانها نثار ، بر سر بازار کرده ایم
قندیل راشکسته و پیمانه ساخته ● تسبیح را گسسته و زنار کرده ایم
زهاد تکیه بر عمل خویش کرده اند ● ما اعتماد بر کرم یار کرده ایم
صوفی مکن مجادله با ما ، که پیش از این ● ما نیز از این مبالغه ، بسیار کرده ایم
امروز با تو نیست سر و کار ما ، که ما ● عمر عزیز در سر این کار کرده ایم
افکنده ایم بار سر از دوش ، در رهت ● خود را بر این طریق سبک بار کرده ایم
ای مدعی به رندی سلمان ، چه می کنی؟ ● دعوی ، که ما به جرم خود اقرار کرده ایم
خمار : می فروش ● قندیل : چراغدانی که با زنجیر از سقف آویزند ● مبالغه : در کار کوشیدن ● رندی : مکاری ، حیله گری.
هر که رخسار تو بیند به گلستان نرود ● هر که درد تو کشد از پی درمان نرود
آنکه در خانه دمی با تو به خلوت بنشست ● به تماشای گل و لاله و ریحان نرود
خضر اگر لعل روانبخش ترا در یابد ● بار دیگر به لب چشمه حیوان نرود
گر نه امید لقای تو بود در جنت ● هیچ عاشق به سوی روضه رضوان نرود
مرد باید که ز شمشیر نگرداند روی ● گر نه از خانه همان به که به میدان نرود
هوسم بود که در کیش غمت کشته شوم ● لیکن این لاشه ضعیف است به قربان نرود
در ازل بر دل ما عشق تو داغی بنهاد ● که غمش تا به ابد از دل بریان نرود
چند گفتی به هوس از پی دل چند روی ● عاشق دلشده چون از پی جانان نرود
نعمت الله ز الطاف تو گوید سخنی ● عاشق آن است که جز در پی جانان نرود
وبلاگ حاضر با عنوان؛ آستان حضرت دوست ، مجموعه ایست کشکول مانند از ادبیات و شعر.
در طول سالها مطالعه ، به مطالب بسیار زیبایی بر خورده ام که متاسفانه هیچگاه آنها را گردآوری و دسته بندی نکرده ام ، قصد من از راه اندازی این مجموعه جمع آوری این مطالب است.