من از عهد آدم تو را دوست دارم
از آغاز عالم تو را دوست دارم
●
چه شبها من و آسمان تا دم صبح
سرودیم نمنم، تو را دوست دارم
●
نه خطی، نه خالی! نه خواب و خیالی
من ای حس مبهم تو را دوست دارم
●
سلامی صمیمیتر از غم ندیدم
به اندازهی غم تو را دوست دارم
●
بیا تا صدا از دل سنگ خیزد
بگوییم با هم: تو را دوست دارم
●
جهان یک دهان شد همآواز با ما
تو را دوست دارم، تو را دوست دارم
از استاد و شاگرد همزمان شعر گذاشتید...هیچ مقاومتی در برابر شعرهای قیصر و م سرشک ندارم. ممنون با اثین دو پُست زیباتون شادم کردید:)
ممنون از شما که سر زدید