مرا به سفرهی آواز خویش مهمان کن
به یک اشاره شب تیره را چراغان کن
●
شکسته دشنهی مردان، دلاوران مُردند
سوار فاتح خورشید! عزم میدان کن
●
هنوز در تب فریاد، همصدای توام
به سِحر حنجره برخیز و باز توفان کن
●
تو از نژاد سحرزادگان این خاکی
برای زخم شب تیره، فکر درمان کن
●
رفیق روشن آیینه! تشنهی نوریم
بیا و خلوت ما را ستارهباران کن
●
سکوت میکُشدم، شعر تازهای بسرای
و این قناری خاموش را غزلخوان کن
●
دلم برای صدایت بهانه میگیرد
مرا به سفرهی آواز خویش مهمان کن
سلام شعر خیلی قشنگی بود مخصوصا بیت آخر .
دلم برای صدایت بهانه می گیرد
مرا به سفره ی آواز خویش مهمان کن
خوشحالم که خوشتون اومده
۱. سلام



2. عیدتون مبارک
3. من برگشتم و چه سورپرایزی بهتر از شعر انسیه موسویان؟! هورررررررررا!
4. من اما اگه جای شما بودم اسم ِ شعر رو میگذاشتم "سوار فاتح خورشید"
5. آقا این "منِ او" رو میخواهید بالاخره یا نه؟
6. خدانگهدار
۱. سلام
۲. متقابلا عید شما هم مبارک
۳. قابل نداشت
۴. اطاعت شد
۵. ایشالا
۶.یا علی