آسمانی هستی اما، جسمت از جنس زمین است
کرچه روح مهربانت، با ملائک همنشین است
●
مثل آدمهای خاکی، درد را میفهمی، آری
در جهان همزاد روحت، دردهای سهمگین است
●
بس که جانسوز است فصل دردهای بی بدیلت
رو به روی دردهایت، آه بانو! نقطهچین است
●
درد تو، درد فدک نیست، شکوه از نان و نمک نیست
ای شهید تهمت و کین! درد تو، قرآن و دین است
●
چیست سهمت از جهان؟ غم! بیت الاحزانی فراهم
ای عزاتر از محرم، سهمت از دنیا همین است
●
باز توفان مصیبت، بر تو میتازد ز هر سو
از برای چیدن تو، باز ظلمت در کمین است
●
خشم در، دیوار، آتش، میخ، داغ تازیانه
روز عاشوراست گویی، ذوالجناح درد زین است
●
بال هایت سوخت بانو، درمیان خشم آتش
بین دیوار و دری تو، لحظههای واپسین است
●
زخمهای سینه سرخت، میکند رسوا ستم را
بر زبان زخمهایت، خطبههای آتشین است
●
سوختی، پرپرشدی تو، خاک و خاکستر شدی تو
سوختن تقدیر شمع و مذهب پروانه این است
●
رفتی و مثل معما، ماندهای در ذهن دنیا
رد پای داغ سرخت، پشت ابهام زمین است
●
کوثری، خیر کثیری، وارث بوی بهشتی
نام سبز و روشن تو، فاطمه، بانوی دین است