●آستان حضرت دوست●

سر ارادت ما و آستان حضرت دوست ● که هرچه بر سر ما میرود ارادت اوست

●آستان حضرت دوست●

سر ارادت ما و آستان حضرت دوست ● که هرچه بر سر ما میرود ارادت اوست

محراب جان (سلمان ساوجی)

ما روی دل به خانه خمار کرده ایم ● محراب جان ، ز ابروی دلدار کرده ایم

از بهر یک پیاله دُردی هزار بار  ● خود را گرو ، به خانه خمار کرده ایم

بر بوی جرعه ای که زجامش به ما رسد ● خود را چو خاک ، بر در او خوار کرده ایم

سر مست رفته ایم به بازار و جرعه وار ● جانها نثار ، بر سر بازار کرده ایم

قندیل راشکسته و پیمانه ساخته ● تسبیح را گسسته و زنار کرده ایم

زهاد تکیه بر عمل خویش کرده اند ● ما اعتماد بر کرم یار کرده ایم

صوفی مکن مجادله با ما ، که پیش از این ● ما نیز از این مبالغه ، بسیار کرده ایم

امروز با تو نیست سر و کار ما ، که ما ● عمر عزیز در سر این کار کرده ایم

افکنده ایم بار سر از دوش ، در رهت ● خود را بر این طریق سبک بار کرده ایم

ای مدعی به رندی سلمان ، چه می کنی؟ ● دعوی ، که ما به جرم خود اقرار کرده ایم


خمار : می فروش ● قندیل : چراغدانی که با زنجیر از سقف آویزند ● مبالغه : در کار کوشیدن ● رندی : مکاری ، حیله گری.

 

 

در پی جانان (شاه نعمت الله ولی)

هر که رخسار تو بیند به گلستان نرود ● هر که درد تو کشد از پی درمان نرود

آنکه در خانه دمی با تو به خلوت بنشست ● به تماشای گل و لاله و ریحان نرود

خضر اگر لعل روانبخش ترا در یابد ● بار دیگر به لب چشمه حیوان نرود

گر نه امید لقای تو بود در جنت ● هیچ عاشق به سوی روضه رضوان نرود

مرد باید که ز شمشیر نگرداند روی ● گر نه از خانه همان به که به میدان نرود

هوسم بود که در کیش غمت کشته شوم ● لیکن این لاشه ضعیف است به قربان نرود

در ازل بر دل ما عشق تو داغی بنهاد ● که غمش تا به ابد از دل بریان نرود

چند گفتی به هوس از پی دل چند روی ● عاشق دلشده چون از پی جانان نرود

نعمت الله ز الطاف تو گوید سخنی ● عاشق آن است که جز در پی جانان نرود

آستان حضرت دوست چیست؟

وبلاگ حاضر با عنوان؛ آستان حضرت دوست ، مجموعه ایست کشکول مانند از ادبیات و شعر.

در طول سالها مطالعه ، به مطالب بسیار زیبایی بر خورده ام که متاسفانه هیچگاه آنها را گردآوری و دسته بندی نکرده ام ، قصد من از راه اندازی این مجموعه جمع آوری این مطالب است.