شبِ عاشقان بیدل چه شبی دراز باشد
تو بیا، کز اول شب درِ صبح باز باشد
●
عجبست اگر توانم که سفر کنم ز دستت
به کجا رود کبوتر که اسیرِ باز باشد
●
ز محبتت نخواهم که نظر کنم به رویت
که مُحبّ صادق آنست که پاکباز باشد
●
به کرشمۀ عنایت نظری به سوی ما کن
که دعای دردمندان ز سر نیاز باشد
●
همه شب در این خیالم که حدیث وصل جانان
به کدام دوست گویم که محَل راز باشد؟
●
چه نماز باشد آن را که تو در خیال باشی؟
تو صَنَم نمی گذاری که مرا نماز باشد
●
نه چنین حساب کردم چو تو دوست گرفتم
که ثنا و حمد گویم و جفا و ناز باشد
●
دگرش چو بازبینی غم دل مگوی سعدی
که شب وصال کوتاه و سخن دراز باشد
●
قدمی که بر گرفتی به وفا و عهدِ یاران
اگر از بلا بترسی قَدَم مَجاز باشد
یعنی که باید گفت استاد سخن سعدی....
حق با شماست .... سلطان سریر سخن به حق سعدی ست
سلام
عید قشنگتون مبارک...[یه بغل گل]
به کرشمۀ عنایت نظری به سوی ما کن
که دعای دردمندان ز سر نیاز باشد
(انشاالله همینو عیدی بگیریم)
سلام
عید شما هم مبارک...
ایشالا
سلام و درود
عید بر شما هم مبارک:)
سلام
خوشحالمون کردید...عید شما هم مبارک
سلام
عید بر شما هم مبارک.
"قدمی که بر گرفتی به وفا و عهدِ یاران
اگر از بلا بترسی قَدَم مَجاز باشد"
سلام
مجددا عیدتون مبارک
سلام.
ما که عیدو تبریک گفته بودیم ولی بازم تبریک. باز هم مثل همیشه انتخاب شعر بی نظیر بود . دستت درد نکنه...
ولی حاجی با اون مصرع که گفت که شب وصال کوتاه و سخن دراز باشد خیلی ارتباط برقرار کردم .
به قول اخوان : دمت گرم و سرت خوش باش.
یا علی
سلام
عید شما هم مبارک
حاجی بی معرفت...شب وصال کوتاه و سخن رو دیگه نباید دراز کرد... خدایییش
((:
و به قول حافظ: سرت سبز و دلت خوش باد ، خرم
علی یارت
سلام
از نظم نوشتاریتون خارج شدین!طبق نگاه به چند نوشته اخیرتون متوجه شدم معمولا در فاصله سه چهار روزه می نویسین.
و لی حالا حدود نه روز می شه ننوشتین,
یعنی سه تا شعر به ما بدهکار هستین:)
حالا جدی,خوبین ؟
سلام
بله ... حق با شماست
دل و دماغ نوشتن ندارم...الان هم ... ولش کن، بی خیال!!
ایشالا بدهکاریم رو صاف می کنم
(: