اشکها آهسته می لغزند بر رخسار زردم
آرزو دارم روم جایی که دیگر بر نگردم
●
شاه مرغان چمن بودم ولی چون بوم بیدل
ناله ای گر داشتم در گوشۀ ویرانه کردم
●
روز و شبها رهسپر گشتند و افزودند دایم
شامها داغی به داغم، روزها دردی به دردم
●
عهد کردم این پریشانی دگر با کس نگویم
گفت آخر با تو دردم، اشک گرم و آه سردم
●
این شکست ای جان و دل بشکست پشت طاقتم
گر چه عمری شد که با بخت بد خود در نبردم
●
می رویّ و می روم پیمانه گیرم تا ندانم
من که بودم یا چه بودم یا چه هستم یا چه کردم!
●
این همه درد و غم و یک مشت گل آوخ عمادا!
هیچ ننشستی به دامان جهان ای کاش گردم
عهد کردم دل بشکسته راآهسته با اشک گرم تو پیوند زنم.
شعر جالبی بود
منتظر دیدار
سلام
وب جالبی دارین
شعر زیبایی بود
اگه دوست داشتین به من هم سر بزنین
سلام مینیمالنویسی که دیدی یکی از وبلاگهای فرعی منست
وبلاگ اصلی خیزران است که ادرسش را برایت گذاشته ام به دیدنم بیا کارت را میپسندم اگردوست داشتی بنویس تا به هم لینک بدهیم
برگهای فرعی خیزران عبارتند از:
فیروزه
خورشید(عکس)
ماهتاب(عکس)
مینیمالنویسی
پشوتن(شعر)
ازاوراق زرنگارکتابها(معرفی کتاب)چ
دقیقه نو(خبر)
همه روزهای پنجشنبه به روزمیشوند به دیدنم بیائی خوشحال میشوم اجازه بدهی به هم لینک بدهیم خوشحالترمیشوم
بااحترام وادب