نشود، فاش کسی آنچه میان من و تست
تا اشارات نظر، نامه رسان من و تست
●
گوش کن! با لب خاموش سخن می گویم؛
پاسخم گو به نگاهی که زبان من و تست
●
روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید،
حالیا چشم جهانی نگران من و تست
●
گرچه در خلوت راز دل ما کس نرسید،
همه جا زمزمۀ عشق نهان من و تست
●
این همه قصّۀ فردوس و تمنای بهشت
گفت و گویی و خیالی ز جهان من و تست
●
نقش ما گو ننگارند به دیباچۀ عقل،
هر کجا نامۀ عشق است، نشان من و تست
●
سایه! ز آتشکدۀ ماست فروغ مه و مهر،
وه از این آتش روشن که به جان من و تست
به روزم .سر بزنی افتخار دادی.
سلام..
من هم از کاکتوس بی خبرم..بعد از اخرین کامنت..خبری ازش در دست نیست...!!!
سلام.هم منقبلابه وبلاگ قشنگ شما اومدم و هم شما پیش از این به وبلاگ من سر زدین.
راستش یه مدت بود فراموشتون کرده بودم.
سلام...خوش آمدید...به قول قدیمیا:
از دل برود هر آنکه از دیده برفت!