●آستان حضرت دوست●

سر ارادت ما و آستان حضرت دوست ● که هرچه بر سر ما میرود ارادت اوست

●آستان حضرت دوست●

سر ارادت ما و آستان حضرت دوست ● که هرچه بر سر ما میرود ارادت اوست

رسوایی شهر (سعدی شیرازی)

یک روز به شیدایی ، در زلف تو آویزم

زان دو لب شیرینت ، صد شور بر انگیزم

گر قصد جفا داری اینک من واینک سر

ور راه وفاداری ، جان در قدمت ریزم

 بس توبه و پرهیزم ، کز عشق تو باطل

من بعد بدان شرطم کز توبه بپرهیزم

 سیم دل مسکینم در خاک درت گم شد

خاک سر هر کویی بی فایده می بیزم

 در شهر به رسوایی ، دشمن به دفم بر زد

تا بر دف عشق آمد تیر نظر تیزم

مجنون رخ لیلی ، چون قیس بنی عامر

فرهاد لب شیرین ، چون خسرو پرویزم

گفتی به غمم بنشین یا از سر جان برخیز

فرمان برمت جانا بنشینم و برخیزم

گر بی تو بود جنت بر کنگره ننشینم

ور با تو بود دوزخ در سلسله آویزم

با یاد تو گر سعدی در شعر نمی گنجد

چون دوست یگانه شد با غیر نیامیزم


نظرات 5 + ارسال نظر
default 29 شهریور 1388 ساعت 10:52 ب.ظ http://www.superposition.mihanblog.com

اگر دستم رسد روزی که انصاف از تو بستانم
قضای عهد ماضی را شبی دستی برافشانم

مرسی از انتخاب های زیبات
دلمونو جلا میدی

فردا یادت نره

ممنون از توجهتون
لطف دارید

ایشالا فردا مجازا خدمت می رسم

default 30 شهریور 1388 ساعت 11:51 ق.ظ

ممنون
این دو مورد =پیشنهادی شما مورد بررسی قرار می گیرد
نه
جریانی نداشت
«» رو می گما
یک کم تو قافیه ها چرخوندمش


قول می دی همیشه همینجور نقدم کنی؟

خواهش می کنم...قابل نداشت
...من نقاد نیستم که...ولی اگه مطلبی به نظرم اومد به روی چشم...حتما

default 30 شهریور 1388 ساعت 11:53 ق.ظ

عزیزم
اگه به جای را بنویسم ره که قافیه اشتباه می شه.
مورد دوم را خوب اومدی
انجامش می دم

حق با شما بود من اشتباه کرده بودم

default 31 شهریور 1388 ساعت 02:19 ب.ظ

شعرای منو می تونی تو قسمت دیگر نوشته هایم تو وبلاگم بخونی
سمت چپ

با اجازه همشون رو خوندم

چشم انداز 1 مهر 1388 ساعت 09:59 ق.ظ

عجب حوصله ای داره ها...!

من یا سعدی یا قیس بنی عامر!؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد