●آستان حضرت دوست●

سر ارادت ما و آستان حضرت دوست ● که هرچه بر سر ما میرود ارادت اوست

●آستان حضرت دوست●

سر ارادت ما و آستان حضرت دوست ● که هرچه بر سر ما میرود ارادت اوست

انکحت (سیامک بهرام پرور)

انکحتُ... عشق را و تمام بهار را !

 زوّجتُ... سیب را و درخت انار را !

متّعتُ... خوشه‌ خوشه رطب‌های تازه را

گیلاس‌های آتشی آب‌دار را !

هذا موکّلی... غزلم دف گرفت، گفت:

تو هم گرفته‌ای به وکالت سه‌تار را !

یک جلد... آیه ‌آیه ­ی قرآن! تو سوره‌ای!

چشمت «قیامت» است! بخوان «انفطار» را !

یک آئینه... به گردن من هست... دست توست،

دستی که پاک می‌کند از آن غبار را

یک جفت شمعدان...؟! نه عزیزم! دو چشم توست

که بردریده پرده شب‌های تار را !

مهریّه تو چشمه و باران و رودسار

بر من بریز زمزمه آبشار را !

ده شرطِ ضمنِ... ده؟! ... نه! بگویید صد! ... هزار!

با بوسه مُهر می‌کنم آن صدهزار را !

لیلی تویی که قسمت من هم جنون شده

پس خط بزن شرایط دیوانه‌وار را !

 

نظرات 5 + ارسال نظر
آسمان 28 شهریور 1388 ساعت 02:57 ب.ظ

با حال بود

default 29 شهریور 1388 ساعت 03:05 ق.ظ http://www.superposition.mihanblog.com

شعر بسیار زیبایی بود

شعر اون شعر هم خودمم

لینکت کردم

تبریک می گم به این قریحه...حسودیم شد...خیلی

منم شما لینک کردم

default 29 شهریور 1388 ساعت 03:11 ق.ظ http://www.superposition.mihanblog.com

شعری که پس فردا می آد تو وبلاگمو حتما بخون
نظرتم بگو که برام مهمه
از دست ندیا

حتما ...به روی چشم

default 29 شهریور 1388 ساعت 02:45 ب.ظ http://www.superposition.mihanblog.com

من اومدم و نظر دادم ولی نیستش
خوب
شاعر اون شعر خودمم
لینکوندمت
شعری که نوشتی خیلی زیبا بود
حال کردم
غزل فردا صبح منو از دست نده

یه مقدار با تاخیر نظرات رو تایید کردم...خوب خواب بودم

قابل شما رو نداشت...خوشحالم که خوشتون اومده
الان به وبلاگتون سر میزنم ببینم تبلیغ چه شعری رو می کنید

خودم! 7 بهمن 1388 ساعت 05:19 ب.ظ

چه بامزه...داشتم دنبال شاعر این شعر میگشتم..خوردم به وبلاگ یک دوست!
کم پیدایید راستی..مراقب باشید هواپیماتون دچار سانحه نشه
:دی!

به به جناب خودم

مگه با سرچ دیگه به ما برسید

((:

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد