تا دیدهام به خواب شبی بوتراب را
چشمم دگر به خواب ندیده است خواب را
●/span>
شاه نجف که نقد وجود است در جهان
گنج وجود اوست جهان خراب را
●/span>
هرکس که یافت خاک در او، بهشت یافت
آری بهشت، خاک در است این جناب را
●/span>
ای آفتاب تا شدهای در نقاب غیب
ظلمت گرفته است برافکن نقاب را
●/span>
تا ماه نو به شکل رکابت برآمده
صد حسرت است بر مه نو آفتاب را
●/span>
مه را اگر مجال عنانگیری تو نیست
چندان مجال ده که ببوسد رکاب را
●/span>
«اهلی» نظر به عالم روحانیان گشاد
تا سرمه ساخت خاک در بوتراب را
یا علی
علی یارت