در کوی تو مستانه
میافتم و میخیزم
دلداده و دیوانه
میافتم و میخیزم
من مست و پریشانم
می نالم و می مویم
مدهوش ز پیمانه
میافتم و میخیزم
تا آنکه تو را یابم
میگردم و میجویم
پس بر در آن خانه
میافتم و میخیزم
چو شمع شب عاشق
می سوزم و می گریم
از عشق چو پروانه
میافتم و میخیزم
گر دست دهد روزی
تا خاک رهت گردم
در پای تو جانانه
میافتم و میخیزم
گفتی که ز جان برخیز
در ملک عدم بنشین
زینروست که مستانه
میافتم و میخیزم
من مست قدح نوشم
از چشم تو مدهوشم
سلانه به سلانه
میافتم و میخیزم
دیوانه رویت من
چون گردن به کویت من
ای دلبر فرزانه
میافتم و میخیزم
باز آی و گرنه می
هستی ز کفم گیرد
اینسان که به میخانه
میافتم و میخیزم
سلام دوست عزیز.خوشحال میشم به کلبه من سر بزنی.
آبجی یا اخوی گرامی...اول وبلاگتون رو توی سیستم بلاگ اسکای ثبت بفرمایید سپس براش تبلیغ کنید...به لینکی که داده بودید مراجعه کردم...می گوید همچین وبلاگی در بلاگ اسکای ثبت نشده
جریان ترکس...که رفته بود حرم امام رضا ضریح و سفت چسبیده بود و می خواست توی قرعه کشی بانک برنده بشه
ندا اومد که اخوی اول برو حساب باز کن بعد بیا اینجا آویزون ما شو
(:
سلام رفیق
فکر کنم آدرسش رو اشتباهی نوشت.
شعر روانی بود.
سلام...
منم احتمال دادم اشتباه باشه آدرسشون...گفتم یه مزاحی کرده باشم
رفتی در لیست RSS من!
دمت گرم و سلیقهات عالی.
ارادتمند، داییلیا
مرسیییییییییییییی...دم شما گرم
از حمید مصدق فقط اون شعر ِ سیب دزدی رو بلدم، اونم نصفه نیمه. کلّاً هم این روزا مطالعه ی شعرم به صفر مِیل می کنه بس که اسیر ِ روزمرگی شده ام. نمی دونم اگر اینجا نبود هیچ شعری می خوندم یا نه. شما هم که البت این روزا کمتر شعر میگذارید و ما را از حظ بردن محروم (حذفِ فعل، بی بحث و بی ربط و بی قرینه!;-) )
کمتر شعر گذاشتنم رو بگذارید به حساب شلوغی سرم
خوشحالم که لا اقل به بهانه شعر خوندنم که شده سری به ما می زنید
ایول خیلی قشنگه دمت گرم