●آستان حضرت دوست●

سر ارادت ما و آستان حضرت دوست ● که هرچه بر سر ما میرود ارادت اوست

●آستان حضرت دوست●

سر ارادت ما و آستان حضرت دوست ● که هرچه بر سر ما میرود ارادت اوست

پنجه تقدیر (ناشناس)

این ترانه را یکی از دوستان و همراهان همیشگی این وبلاگ برایم فرستادند که ذیلا تقدیم می شود:

 

هوای خانه چه دلگیر می شود گاهی
از این زمانه دلم سیر می شود گاهی


عقاب تیز پر دشت های استغنا
اسیر پنجهء تقدیر می شود گاهی


صدای زمزمهء عاشقانه آزادی
فغان و نالهء شبگیر می شود گاهی


نگاهِ مردم بیگانه در دل غربت
به چَشمِ خستهء من تیر می شود گاهی


مبر ز موی سپیدم گمان به عمر دراز
جوان ز حادثه ای، پیر می شود گاهی


بگو اگر چه به جایی نمی رسد فریاد
کلام حق، دمِ شمشیر می شود گاهی


بگیر دست مرا آشنای درد، بگیر!
مگو چنین و چنان، دیر می شود گاهی


به سوی خویش مرا می کشد چه خون و چه خاک
محبّت است که زنجیر می شود گاهی 

 

 

نظرات 3 + ارسال نظر

خیلی ترانه‌ی بسیاری‌ست دوست جان جان

خوشحالم که پُستش کرده‌اید

کاش اسم شاعرش رو می دونستم!

مهر 17 آبان 1387 ساعت 03:45 ق.ظ http://doayam.blogsky.com

گفت آن الله تو لبیک ماست



آن نیاز و درد و سوزت پیک ماست.



ترس و عشق تو کمند لطف ماست


زیر هر یا رب تو لبیک هاست.

هنرپیشه 1 مهر 1393 ساعت 11:58 ب.ظ http://sharabhaynab.blogfa.com

سلام خیلی خیلی زیبا بود
اگه میدونید شاعرش کیه بهم بگید . ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد