●آستان حضرت دوست●

سر ارادت ما و آستان حضرت دوست ● که هرچه بر سر ما میرود ارادت اوست

●آستان حضرت دوست●

سر ارادت ما و آستان حضرت دوست ● که هرچه بر سر ما میرود ارادت اوست

سقوط (هوشنگ ابتهاج)

گردنی می افراشت

سرش از چرخ فراتر می رفت

آسمان با همه اخترهاش

بوسه می زد به سر انگشتش

سکه خورشید

بود در مشتش

یک سر و گردن

گاه

نه کم از فاصله کیهانی ست

وز سرافرازی تا خواری

جز یک سر مو فاصله نیست

او سری خم کرد

و آسمان با همه اخترهاش

دور شد از سر او

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد