●آستان حضرت دوست●

سر ارادت ما و آستان حضرت دوست ● که هرچه بر سر ما میرود ارادت اوست

●آستان حضرت دوست●

سر ارادت ما و آستان حضرت دوست ● که هرچه بر سر ما میرود ارادت اوست

ضریح گمشده (احمد عزیزی)

عشق من پاییز آمد مثل پار
باز هم ما بازماندیم از بهار

احتراق لاله را دیدیم ما
گل دمید و خون نجوشیدیم ما

باید از فقدان گل، خونجوش بود
در فراق یاس مشکی پوش بود

یاس بوی مهربانی می دهد
عطر دوران جوانی می دهد

یاس ها یادآور پروانه اند
یاس ها پیغمبران خانه اند

یاس در هرجا نوید آشتی است
یاس دامان سپید آشتی است

یاس یک شب را گل ایوان ماست
یاس تنها یک سحر مهمان ماست

یاس مثل عطر پاک نیت است
یاس استنشاق معصومیت است

یاس را آیینه ها رو کرده اند
یاس را پیغمبران بو کرده اند

یاس بوی حوض کوثر می دهد
عطر اخلاق پیمبر می دهد

حضرت زهرا دلش از یاس بود
قطره هاى اشکش از الماس بود

داغ عطر یاس زهرا زیر ماه
مـى چکـانیـد اشک حیـدر را به چاه

عشق محزون علی٬ یاس است وبس
چشم او یک چشمه الماس است و بس

اشک می ریزد علی مانند رود
بر تن زهرا؛ گل یاس کبود

گریه آرى, گریه چون ابر چمن
بر کبود یاس و سرخ نسترن

گریه کن حیدر که مقصد مشکل است
این جدایی از محمد مشکل است

گریه کن زیرا که دخت آفتاب
بی خبر باید بخوابد در تراب

این دل یاس است و روح یاسمین
این امانت را امین باش اى زمین

نیمه شب دزدانه باید زیر خاک
ریخت بر روى گل خورشید, خاک

یاس خوشبوی محمد داغ دید
صد فدک زخم از گل این باغ دید

نظرات 2 + ارسال نظر
علی اکبر خادم 22 خرداد 1387 ساعت 09:52 ق.ظ

علی اکبر خادم 22 خرداد 1387 ساعت 09:54 ق.ظ

شنیده ام که شاعرمحترم این اثر مدتی است که در کما میباشد
خواهشمندم برایش دعا کنید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد