خوشا در پای او مردن خدایا بخت آنم ده
نشان این چنین بختی کجا یابم، نشانم ده
●
نثاری خواهم ای جان آفرین، شایسته پایش
پر از نقد وفا و مهر، یک گنجینه جانم ده
●
سخن بسیار و فرصت کم، خدایا وصل چون دادی
نمی بخشی اگر طول زمان طی لسانم ده
●
سگ خواری کش عشقم به گردن طوق خرسندی
اگر خوان امیدی گستری یک استخوانم ده
●
من و آزردگی از عشق و عشق چون تویی حاشا
گرت باور نمی داری به دست امتحانم ده
●
من آن خمخانه پردازم که بد مستی نمی دانم
الا ای ساقی دوران می از رطل گرانم ده
●
یکی طومار در دست و در او احوال من وحشی
اگر فرصت شود گاهی به یار نکته دانم ده
سلام دوست عزیز وبلاگ زیبایی دارید
خوشحال میشم به من هم سری بزنید...
به امید دیدار...
سلام ممنون که سر زدی
با اجازت من لینک کردم
به من سر بزن
بای بای...
سلام
شعر جالبی بود .
با مطلبی در مورد ارکان ریاضت از صدرالدین کاشف دزفولی بروز هستم. منتظر حضور گرم شما هستیم.
موفق باشید
یا علی
سلام بردوست
شعرزیبایی رابرگزیده اید.پیداست بیشتربه سروده های عرفانی علاق دارید...
بایک مثنوی عاشورایی به روزم
به امیددیدار
سلام
زیباست
زیباتر میشه اگر به من هم سری بزنی
یا علی
به خاطر داشتم که چون به درخت گل رسم ، دامنی پر کنم هدیه ی اصحاب را .چون برسیدم بوی گل چنانم مست کرد که دامنم از دست رفت.
سلام دوست عزیز
بایک غزل وسه رباعی به روزم ومنتظر
لطفا اگه ممکنه در مورد زندگی نامه وحشی بافقی ودلیل روی آوردن او به شعر وشاعری توضیحات کاملی بفرمایید
با تشکر