●آستان حضرت دوست●

سر ارادت ما و آستان حضرت دوست ● که هرچه بر سر ما میرود ارادت اوست

●آستان حضرت دوست●

سر ارادت ما و آستان حضرت دوست ● که هرچه بر سر ما میرود ارادت اوست

مژه بر هم زدنی (فریدون مشیری)

گفتــه بــودی کـه چـرا محـو تماشای منی

وان چنان مات که یک دم مژه بر هم نزنی

 

مـژه بـر هـم نـزنـم تـا کـه ز دستــم نـرود

نــاز چشـم تـو بـه قـدر مـژه بـر هـم زدنی

نظرات 4 + ارسال نظر

شعرای با حالی بودن خاطره ی زیادی باهاشون دارم مرسی!

یلدا 24 آذر 1386 ساعت 06:29 ب.ظ http://www.dokhtaresarma.blogsky.com

زجفا نمودن تو ز وفات برنگردم به وفا نمودن خود زجفات باز دارم
گله کردی از تو گفتی که بساز چاره کار
منم آنکه در غنت دل چاره ساز دارم
غم دل چه باز گویم که تو را ملال گیرم
کنم این حدیث کوته که سر دراز دارد
خوشحال میشم بهم سر بزنی

Amir(H.F) 2 اردیبهشت 1388 ساعت 10:51 ب.ظ

دم شاعر گرم
خیلی حال داد

سلام و درود و سپاس از حسن انتخاب شما

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد