●آستان حضرت دوست●

سر ارادت ما و آستان حضرت دوست ● که هرچه بر سر ما میرود ارادت اوست

●آستان حضرت دوست●

سر ارادت ما و آستان حضرت دوست ● که هرچه بر سر ما میرود ارادت اوست

راه مشهور شدن

خلاف کاری وارد شهری شد بلافاصله نزد قاضی رفت و گفت جناب قاضی من مردی خلاف کارم و پیش شما اقرار می کنم . قاضی دستور داد او را در میان مردم شلاق بزنند . بعد از آن رندی از او پرسید برای چه این کار را کردی ؟ پاسخ داد : من در این شهر غریب بودم و هیچ کس وسایل عیش مرا تهیه نمی کرد بعد از این همه خلافکاران به سراغ من می آیند.

به نقل از: http://korkodil.wordpress.com

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد