●آستان حضرت دوست●

سر ارادت ما و آستان حضرت دوست ● که هرچه بر سر ما میرود ارادت اوست

●آستان حضرت دوست●

سر ارادت ما و آستان حضرت دوست ● که هرچه بر سر ما میرود ارادت اوست

مست مست (عطار نیشابوری)

عزم آن دارم که امشب نیم مست
پای کوبان کوزه‌‌ی دردی به دست

ســـر بــه بــازار قلنــدر در نهــم
پس به یک ساعت ببازم هر چه هست

تا کی از تزویر باشم خود نمای
تا کی از پندار باشم خود پرست؟

پــرده‌ی پنـــدار مى بــــاید دریـــد
توبه‌ی زُهّاد مى باید شکست

وقت آن آمد که دستی بر زنم
چند خواهم بودن آخر پای بست

ساقیا در ده شرابی دلگشای
هین که دل برخاست، غم در سر نشست

تو بگردان دور، تا ما مرد وار
دور گردن زیر پای آریم، پست

مشتری را خرقه از سر برکشیم
زهره را تا حشر گردانیم مست

پس چو عطار از جهت بیرون شویم
بــی جهــت در رقــص آییـم از الـست

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد