●آستان حضرت دوست●

سر ارادت ما و آستان حضرت دوست ● که هرچه بر سر ما میرود ارادت اوست

●آستان حضرت دوست●

سر ارادت ما و آستان حضرت دوست ● که هرچه بر سر ما میرود ارادت اوست

محراب جان (سلمان ساوجی)

ما روی دل به خانه خمار کرده ایم ● محراب جان ، ز ابروی دلدار کرده ایم

از بهر یک پیاله دُردی هزار بار  ● خود را گرو ، به خانه خمار کرده ایم

بر بوی جرعه ای که زجامش به ما رسد ● خود را چو خاک ، بر در او خوار کرده ایم

سر مست رفته ایم به بازار و جرعه وار ● جانها نثار ، بر سر بازار کرده ایم

قندیل راشکسته و پیمانه ساخته ● تسبیح را گسسته و زنار کرده ایم

زهاد تکیه بر عمل خویش کرده اند ● ما اعتماد بر کرم یار کرده ایم

صوفی مکن مجادله با ما ، که پیش از این ● ما نیز از این مبالغه ، بسیار کرده ایم

امروز با تو نیست سر و کار ما ، که ما ● عمر عزیز در سر این کار کرده ایم

افکنده ایم بار سر از دوش ، در رهت ● خود را بر این طریق سبک بار کرده ایم

ای مدعی به رندی سلمان ، چه می کنی؟ ● دعوی ، که ما به جرم خود اقرار کرده ایم


خمار : می فروش ● قندیل : چراغدانی که با زنجیر از سقف آویزند ● مبالغه : در کار کوشیدن ● رندی : مکاری ، حیله گری.

 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
زینب 9 شهریور 1386 ساعت 03:29 ب.ظ http://www.zeynab73.blogsky.com

وبلاگ قشنگی داری!
درپناه حق موفق باشید!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد