سر ارادت ما و آستان حضرت دوست ● که هرچه بر سر ما میرود ارادت اوست
درباره من
نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار ● چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم●●
وبلاگ حاضر با عنوان؛ آستان حضرت دوست ، مجموعه ایست کشکول مانند از ادبیات و شعر.
در طول سالها مطالعه ، به مطالب بسیار زیبایی بر خورده ام که متاسفانه هیچگاه آنها را گردآوری و دسته بندی نکرده ام ، قصد من از راه اندازی این مجموعه جمع آوری این مطالب است.
ادامه...
سجاده ام کجاست می خواهم از همیشه ی این اضطراب برخیزم این دل گرفتگی مداوم شاید، تأثیر سایه ی من است، که این سان گستاخ و سنگوار بین خدا و دلم ایستاده ام. سجاده ام کجاست؟
دوستی از خوانندگان وبلاگ معنی این شعر را خواسته بود که من در جواب ایشان این گونه نوشتم :
قدما (=قدیمی ها) اعتقاد داشته اند که در ماه گرفتگی و خورشید گرفتگی ، نظم طیبعت مختل شده و لذا کائنات مضطرب می شوند.
شاعر این اضطراب و تشویش همیشگی بشر را ، تاثیر دل گرفتگی ما می داند. (در خورشید گرفتگی ماه بین زمین و خورشید قرار می گیرد، قدما فکر می کردند که ماه بر روی خورشید سایه انداخته است)
سلمان در این شعر می گوید که : من ( منظور منیت ما) بین خورشید (= خدا) و زمین (=ما) قرار گرفته است پس برای از بین بردن این اضطراب دائمی باید این خسوف منیت از بین برود، و برای از بین بردن منیت به سجاده(= نماز و به طور کلی عبادات) پناه می برد .
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
دوستی از خوانندگان وبلاگ معنی این شعر را خواسته بود که من در جواب ایشان این گونه نوشتم :
قدما (=قدیمی ها) اعتقاد داشته اند که در ماه گرفتگی و خورشید گرفتگی ، نظم طیبعت مختل شده و لذا کائنات مضطرب می شوند.
شاعر این اضطراب و تشویش همیشگی بشر را ، تاثیر دل گرفتگی ما می داند. (در خورشید گرفتگی ماه بین زمین و خورشید قرار می گیرد، قدما فکر می کردند که ماه بر روی خورشید سایه انداخته است)
سلمان در این شعر می گوید که : من ( منظور منیت ما) بین خورشید (= خدا) و زمین (=ما) قرار گرفته است پس برای از بین بردن این اضطراب دائمی باید این خسوف منیت از بین برود، و برای از بین بردن منیت به سجاده(= نماز و به طور کلی عبادات) پناه می برد .